چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

تب و فحش

بوی فین میدم ! بوی ویکس! بوی دستمال کاغذی! بوی قرص! بوی رختخواب! بوی گریه ! بوی تب! بوی لرز! بوی درد! بوی خون.....

میدونی یه راه خوب هست که وقتی مریض میشی روند بهبودیت رو سرعت میده !! اونم فحش دادنه !! فحش های بد! فحشهایی که وقتی حالت خوبه حتی با خودت تنهایی هم نمیگی!! عرررررر بزنی و بلند بلند اسم همه کسایی که ازشون متنفری رو بگی ! بعد بهشون فحش بدی!! از ته قلبت تنفرت رو اعلام کنی !! دیشب یه لیست بلند بالا داشتم . همه توش بودن! جیغ میزدم گریه میکردم و فحش میدادم !! فکر کنم از لذ.ت جــ....نــ..سی هم بالاتره !! وقتی بدون محدودیت به همه کسانت ! همه نزدیکانت ابراز تنفر کنی و فحش بدی! بعدش شل میشی!  بعد آروم میخزی زیرپــــ.....تو و میخوابی! خوااااااببببب....

صبح که بیدار شدم از این همه حجم تنفر که توی دلم تلنبار کرده بودم تعجب کردم !! عجیب تر این بود که توی لیستم گربه هام و داداشام نبودن!! گربه ها که خوب فرشته هستن! کاری نمیکنن که بخوای ازشون متنفر بشی , ولی داداشام ! نمیدونستم اینقدر دوستشون دارم ! خوب معلومه که خواهرهای بزرگ برادرای کوچیکتر رو دوست دارن ولی یادم نبود که هیچ کارشون نتونسته دلم رو اینقدر چرک کنه که توی تب و لرز و هذیون بخوام بهشون فحش بدم !! الهی خواهر پیشمرگ جفتتون بشه .


پ.ن.1. مادربزرگم رو هم فحش ندادم ! دلگیری ازش داشتم ولی حتی موقع تب یادم بود که ممکنه حرفی بزنم که چند سال بعد همین موقع پشیمون بشم . دیگه اینقدر پیر شده که فقط باید عاشقش بود . همین .


پ.ن.2. حالا یکی یکی بیایید بگید به منم فحش دادییییییی!!!؟



ماجرای موهای من 1

ماجرا از جایی شروع شد که من قرارشد از ایران بیام مالزی و با توافق مامان مربوطه تصمیم بر آن شد که من خوشگل بشم . نه اینکه خوشگل نبودم , خوشگلتر بشم که بعد از سه ماه بابای بچه ها همه دوریها و دلتنگیها و .... یادش بره و محو جمال بی مثال من بشه !! بر همین اساس بدو بدو رفتیم میشل دو تیوپ رنگ شرابی خریدیم و دادیم دست مامانه و گفتیم بزن مادر جان ! رنگمان بزن!!  شایان ذکر هست که من اصلا از رنگ کردن و این حرفا خوشم نمیاد و اگه اصرار و سفارشای مامانه و دلبرهای رنگارنگ اطراف زندگیمون نباشن میذارم همین موهای جوگندمی خودم به کله ام بمونن!

بعله اینطوری شد که ما تبدیل شدیم به یک عدد خوشگل موشرابی تا اینکه خاله جان آمد برای خداحافظی دیدن من و یه دفه با یه قیافه تعجبناکی گفت وااااااااا شرابی کردی؟؟ اینکه مال پیرزنها هست ! و یه دفه انگار یه بلدوزر از روی احساسات من رد شده باشه . خوب حالا کم بهانه داشتیم دست بابای بچه ها اینم روش! حق داره بره سراغ جوونتراش دیگه لابد. بعدشم بعلت ذیق وقت مجبور شدم با همون کله شرابی پیرزنی بیام مالزی و خدا روشکر که بابای بچه ها تا 7-8 ساعت اول اصلا متوجه نشد که این کله اون کله قبلی نیست بعدشم گفت اهههههه این رنگی کردی؟؟؟ اشکالی نداره !! یعنی این دفه یه گردان تانک رفتن روی احساساتم .

دو سه روزی با همون کله قرمز مشغول دلبری بودم تا اینکه ندایی در من گفت هان ای نانازی بلند شو دستی به سر و روت بزن و خودت رو از این خفت و خواری نجات بده .  بعد اون نانازی خفته درونم بیدار شد و همه هنرهای آرایشگری خودش رو یکجا جمع کرد و با استفاده از چند تیکه فویل آلمینیومی و مقداری از همون رنگ شرابی باقیمانده بعلاوه اکسیدان بیشتر موهاش رو مش تیکه ای کرد نه از این مش های الکی ها . مش صورتی لابلای موهای شرابی ! یعنی ببین چه شود!! منتهی نمیدونم اکسیدان خراب بود رنگه رنگ نبود یا زمین کج بود که......  

بعد از شستن سر متوجه یه تغییرات اندکی نسبت به اون چیزی که پیش بینی کرده بودم شدم !! موهام یه تنالیته خیلی زیبایی بین زرد انی و نارنجی و حنایی درست کرده بود! یعنی انگار شما با حنا موهاتون رو هایلات کرده باشید . نمیدونم اون شرابیهای ذلیل شده کدوم گوری رفته بودن!


خونه تمیز ! زن با سلیقه ....

با خودم حساب کردم اگه لباسای شسته رو جمع کنم و لباسای نشسته رو بشورم بعد ظرفای شسته رو جمع کنم و ظرفای نشسته رو بشورم و کف آشپزخونه رو طی بکشم و کابینت کوچیکه رو ببرم انباری و قفسه سبزیجات رو مرتب کنم و کف انباری رو تمیز کنم و بشورم و کمد اطاقم رو راست و ریست کنم دیگه فقط خورده کاریهایی مثل گردگیری سقف ها و تمیز کردن ان مارمولکها و سم پاشی (برای جلوگیری از عبورو مرور مورچه های گرامی به داخل مواد غذاییمون) و شستن پرده ها و تمیزکاری کابینت زیر ظرفشویی و کمد پلاستیکی تو حیاط خلوت و شستن گاز و ..... باقی میمونه که واقعا چیزی نیست !! پس با خیال راحت میشینم فیلم میبینم ! خونمون که تمیزه گفتم که اگه لباسای شسته رو...


پ.ن. مونی خوشحالم که پیدا شدی! فعلا من دارم گم میشم ! اگه آنلاین نبودم نگران نشو.