چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

خاطره ها ی نانازی

تا حالا شده یه روزایی همه خاطراتتون یه دفه جلوی چشمتون زنده بشه ؟
راستی خاطره ها چی هستن؟
همه اعضا بدن خاطره دارن!! آدم فقط به خاطره هاش فکر نمی کنه , گاهی لمسشون می کنه , گاهی می چشه , گاهی هم حسش می کنه !
دستای نانازی هنوز خاطره دستای کوچولوی شیما (دخترخاله ) رو به یاد دارن. وقتی می خواستن اونو خاک کنن , از روی کفن یه بار دیگه اون دستا رو محکم گرفت ! اما...
سالها از اون موقع گذشته , دستای نانازی هنوز یاد دستای کوچولوی شیما هستن !
این روزا نانازی خیلی دلش گرفته . نمی دونه چرا! اما همش دلش می خواد گریه کنه !
شاید فشار درسه !
نانازی سخت خودشو مشغول می کنه ! اما بازم فکرش فرار می کنه !
سه شنبه امتحان میان ترم دیتابیس!! وای اگر نانازی نمره خوب نگیره چی؟
نانازی باید چیکار کنه ؟

غریب آمدی و آشنا رفتی

بعد از رفتن تو دیگه هیچکی برام کامنت نمی ذاره !!!
فکر نکنی ندیدم که چی نوشتی ها ! دیگه دلم نمیومد اینجا سر بزنم .
می خواستم این وبلاگ رو حذف کنم ولی ......
شاید یه روز برگردی و بخوای منو دوباره پیدا کنی !
اگر یه روزی گذرت به این طرفها افتاد حتی یه کامنت خالی هم که بذاری منو خیلی خوشحال می کنی !
گلبرگ جونم ! برای همراهیت و دلگرمیت توی این مدت ممنونم .
برات دعا می کنم ,
دعا می کنم دل سر به عشق تو هم سر و سامون بگیره !
حتما می گیره , مطمئن باش.
فقط صبر کن شاید فردا شاید هزار روز دیگه ....
صبر داشته باش.