چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

همین الان اتفاق افتاد

نشسته ام روبروی مانیتور! از آن موقع هایی هست که الکی گریه ام می آید! چیزی میخوانم و شر شر اشک میریزم !! اشکهایم صورتم را دور میزنند و روی چانه ام بهم میرسند و با هم به زمین میفتند!! در همین موقع وارد میشود و شروع میکند به تعریف خاطره ای از نوجوانی اش!! اشکهایم همچنان میریزند گاهی هم فین کوتاهی میکنم که آب دماغم همراه اشکهایم پایین نیاید!! بعد از حدود 5 دقیقه که خاطره اش را تعریف کرد به سمت در اطاق میرود و ناگهان انگار که چیزی یادش آمده باشد برمیگردد و می پرسد:

- گریه میکردی؟

- نه داشتم بندری میرقصیدم 

- آها

و رفت .....


قرمز یا قهوه ای

- من یه ریشه یابی هم کردم واسه این احساسات زشتی که الان دارم بعد دیدم جدای از اون مسئله استرس مسافرت و فشارهای خانواده و عوض شدن کلیه پرسنل دانشکده ما و اینکه الان کسی نمیدونه نامه من کجا هست و کی باید امضاش کنه و قضیه استعفام از محل کارم و بالطبع ضرورت فروش خونه و عدم درآمد و .... یه سری از این خورده مسائل جزئی!! مسئله اصلی لا.ک قهوه ای هست !! باور کنید ! من هفته پیش به پاهام لا.ک قهوه ای زدم بعد کلا این هفته قبل خیلی اخلاق گه مرغی داشتم !! خوب من دوست دارم وقتی به پاهام نگاه میکنم یه لا.ک قرررررمزززززز جیغ داشته باشه ! (این مسئله ارثی هم هست ها یه جورایی مثلا مامانم علاقه شدیدی به ماتــ...یک قرمز داره) این لا.ک قهوه اییه اون احساس لا.ک زدگی من رو ار..ضا نمیکنه ! اینم بگم من کلا از پاهام بدم میاد ها فقط وقتی لا.ک قرمز داره دوست دارم بهشون نگاه کنم !!
حالا که استون هم ندارم و باید این شرایط سخت و طاقت فرسا رو تحمل کنم . فقط میخواستم بگم شاید علل گرفتگی های درونی شما یه مسئله خیلی خیلی بزرگ نباشه ! شاید با یه لاک قرمز هم خیلی خوشحال بشید.

خواهرانه

تولدت مبارک داداشی عزیز دلم ! خوشگل من تو کی بزرگ شدی که قراره بریم واست خواستگاری؟ قربون اون شکل ماهت بشم من که چقدر آرزوی این روز رو داشتم ! کپل شکموی من ! همیشه از کائنات تشکر میکنم که منو به این آرزوم رسوند . آرزوی بزرگ شدن تو . و به زودی دیدن دامادی تو.