چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

-

چینتا مریضه ! یه نصفه روز تو بیمارستان بود. نانازی یه چشمش اشکه یه چشمش خون ! اصلا فکر نمیکرد این یه وجبیِ خاکستری این همه جا تو دلش وا کرده باشه .

وقتی دکتره گفت کاری نمیتونن بکنن! نانازی قلبش از جا کنده شد ولی دکتره زودی اضافه کرد آخه گربه شما نمیذاره کسی بهش نزدیک بشه داروهاش رو میدیم خودتون ازش مراقبت کنید .



پ.ن. دو تا از دوستای خوب نانازی هم دچار مشکل شدند ! البته این وبلاگ اونقدر مخاطب نداره ولی اگر گذری هم از اینجا رد شدید میشه واسشون دعا کنید؟

رمان

درحالیکه جلوی آینه ایستاده بودم و به لبهای خوش حالتم نگاه میکردم طره مویی که روی صورت سفید و گردم افتاده بود کنار زدم و چشمهای درشتم با آن مژگان برگشته که از مادر بسیار زیبایم به ارث برده ام را بستم و آهی کشیدم .........


این رمانهای جدید رو خوندید!؟ آدم از شدت اعتماد به نفس راوی دچار هیجان میشه !!! همه شخصیت های اول داستان ها هم خوششششششش هیکل ، میزون، پولدار و صد البته بسیار بسیار بسیار جذاب و زیبا هستند و یه شکست عاطفی ای چیزی هم خوردن !!


پس نوشت : یه حس رمان نویسی شدیدی به نانازی دست داده !

خوب!! نانازی خوبه ! بابای بچه ها هم! چینتا هم (گربه نانازی) ! کلا همه خوبند سلام میرسونن! هوا چند روزی هست خنک شده , البته منظور از خنک اینه که نسبت به هوای خود مالزی این روزا هوا بهتره !

میگم شما نمیدونید وقتی بچه دوم رو میارند چطور باید به بچه اول اینو قبولوند!؟ البته با درنظر گرفتن اینکه بچه اول و ایضا بچه دوم هردو گربه باشند!؟؟!