ما ز یاران چشم یاری داشتیم | | خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم |
تا درخت دوستی برگی دهد | | حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم |
گفت و گو آیین درویشی نبود | | ور نه با تو ماجراها داشتیم |
شیوه چشمت فریب جنگ داشت | | ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم |
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز | | ما دم همت بر او بگماشتیم |
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد | | جانب حرمت فرونگذاشتیم |
گفت خود دادی به ما دل حافظا | | ما محصل بر کسی نگماشتیم |
تعبیر:در محاسبات خود اشتباه کرده ای و کسانی که به آنها اعتماد داشتی، در راه زندگی، تو را تنها گذاشته اند. بهتر است به توانایی های خود تکیه کنی و دوباره از اول با احتیاط و تعمق شروع کنی تا به نتیجه ی مطلوب خود برسی.
مادر چی شده ؟چرانیستی؟
اتفاقی افتاده؟؟؟؟؟ چیزی شده؟؟ از کی بی وفایی دیدی؟؟؟؟