چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

دلتنگی

امروز درست دو ساله که ندیدمت .......

دوسال گذشت ! باورت میشه !؟ دوساله که نگاهم به نگاهت نیفتاده ! باورم نمیشد بتونم این همه مدت ازت دور باشم ! طولانی ترین مدتی که ندیدمت 6 ماه بود! طولانی ترین زمانی که صدات رو نمیشنیدم 2 روز بود! هر شب با خودم آخرین لحظه هامون رو مرور میکنم ! چرا دستات رو نبوسیدم ! چرا تو خودم فشارت ندادم ! چرا!؟ آخ که دلم چقدر به درد میاد! از این فردای نامعلوم متنفرم! از این زندگی پر از جدایی ها!!

مامان کوچولوی تپلی خودم ! دلم واست تنگ شده ! خوشگل من ! نمیدونم چرا نمیتونم همه حرفام رو بهت بزنم ! نمیدونم چرا وقتی زنگ میزنی اینقدر بغض دارم که فقط میتونم ازت بپرسم چه خبر! چرا نمیتونم داد بزنم که چقدر دلم واست چلونده میشه !

مامان خانومی! فکر نکنی پشت اون خنده هات نمیفهمم که داری گریه میکنی ! خانوم خانوما ! هروقت که آه میکشی اینجا دل منم تیر میکشه! دلم واسه مظلومیت میسوزه ! دلم واسه درد کشیدنت آتیش میگیره ! دلم واسه این دستات که حتی کامل خم نمیشن تیکه تیکه میشه !!

مامان گلم ! صبورم ! نازنینم ! یادم باشه این بار که دیدمت دستات رو ببوسم ! یادم باشه لپات رو فشار بدم به صورتم , یادم باشه تو بغلم بچلونمت ! یادم باشه بهت بگم چقدر دوستت دارم ! دوستت دارم .... دوستت دارم ....



نظرات 12 + ارسال نظر
دکتر سارا یکشنبه 18 مرداد 1388 ساعت 07:00 ق.ظ

الهیییی من قربون این دل تنگت برم
بخدا نازی جون اشکام جاری شد

پریسا یکشنبه 18 مرداد 1388 ساعت 08:53 ق.ظ

اشک من رو هم صبح اول صبحی در اوردی . چقدر قشنگ نوشته بودی .

zizi یکشنبه 18 مرداد 1388 ساعت 01:52 ب.ظ

برات کامنت گذاشتم صبح نیومد که نیومد .... اگه بدونی چقده زیاد نیاز دارم باهاتون حرف یزنم حالا که هی تو نیستی و منم که تاک ندارم .... ری هم رفته پارک ...مامان شوشو هم دارن امروز عصر میان خونه مون منم تریپ غش و ضعف شدیدم و هی دنبال دوا درمون.... اگه بدونی چقده وسعت تنهاییم انبوه شده و زیاد

شهره دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.shohreafagh.blogfa.com

چه همه دلتنگی !!
پاشو گوشی رو بردار شماره خونه رو بگیر اونطرف خط مامان که گوشی رو برداشت بهش بگو دوسش داری یه عالمه قد همه دلتنگیهات بگو که دلت یه ذره است براش بگو که دلت میخواد حسابی فشارش بدی تو بغلت بگو که می خوای سرتو بزاری رو شونه هاش همه اینا رو پشت تلفن بگو

میس ری دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 08:05 ب.ظ http://missrei.blogfa.com/

آخی نانازی تو چقدر با احساسی
مامانت حق داره ازاینهمه احساس خبر داشته باشه
می دونی چقدر انرژی می گیره و غصه هاش آب می شه تلاش کن بگی می تونی

غزال چهارشنبه 21 مرداد 1388 ساعت 03:01 ق.ظ

ای نانازی اشکمو درآوردی تو.
منم مامانمو میخوام الان.

ژاله پنج‌شنبه 22 مرداد 1388 ساعت 12:09 ب.ظ http://gorbeh-irani.persianblog.ir

با مطلب جدیدی در مورد کتک خوردن بخاطر گربه بروزم.

منا جمعه 23 مرداد 1388 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.man-o-del.blogfa.com/

ای جونم
الهی بمیرم
ایشالا دوباره دیدارها تازه شه

لیلا یکشنبه 25 مرداد 1388 ساعت 10:37 ب.ظ

لیلی جان هنوزم دوستیم بالاتر از دوست ، ولی حالم زیاد تعریفی نداره .
امیدوارم به زودی بهتر بشم

آزی دوشنبه 26 مرداد 1388 ساعت 01:52 ب.ظ

آخیییییییییییییی...........می شه اومدی مارم بچلونی؟دلم خواست

آتیش پاره چهارشنبه 28 مرداد 1388 ساعت 07:56 ق.ظ

آخی خوچ به حال مامانت

محمد پنج‌شنبه 29 مرداد 1388 ساعت 12:45 ق.ظ http://zemzemh.blogsky.com

تو که این همه جون توی لینکات ردیف کردی دیگه چرا دلتنگی بابام جان برو با این جونا خوش باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد