-
نانازی برای امتحان می خواند(۱)
شنبه 24 فروردین 1387 19:43
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست حالیا خانه برانداز دل و دین من است تا در آغوش که میخسبد و همخانه کیست نانازی داره درس میخونه !! چش شیطون کر گوشش کور!!!!! اگر کم پیدا بود واسه اینه !! اگرم پرپیدا شد !! واااااویلا!!!
-
تمرین و ترقص نانازی
سهشنبه 20 فروردین 1387 13:05
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود نانازی دوباره پرزنت داره !!! نه این بچه خیلی خوشگل و خوش بر و رو هست !!!! خیلی خیلی هم خوش اندام تشریف داره هی دوستان دعوت بعمل میارن که تو بیا پرزنت کن! حالا در راستای برناه هشت هفته...
-
نانازی و رنگین کمون
چهارشنبه 14 فروردین 1387 17:23
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست خوب این تهدیدات کمی موثر افتاده اند و نانازی کمی به خودش آمده است !!! البته نه آنقدر ها که باید ... ولی خوب راه میفته !! امروز نانازی جای همه رو خالی کرد ... بعد از یه...
-
نانازی بد است !
یکشنبه 11 فروردین 1387 19:35
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست منت خاک درت بر بصری نیست که نیست ناظــر روی تو صاحــــب نـظراننــــــد , آری سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست نانازی خیلی تنبل شده ! درس نمی خونه . برای چی ؟ خودش هم نمی دونه . حالا که همش دو سه هفته مونده به امتحانا!!!!!! یه دادی فریادی چیزی سرش بکشید شاید آدم شد!!! برنامه...
-
نانازی و سه کیلو
چهارشنبه 7 فروردین 1387 23:18
گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو باد بهار میوزد باده خوشگوار کو هر گل نو ز گلرخی یاد همیکند ولی گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو بهار خانوم هم که اومد . بعضی ها دلاشون تازه شد, بعضی ها دلاشون گرفت, بعضی ها هم که دل ندارن!!!!!! و اما نانازی ... این سال نانازی خیلی دور بود , دل نانازی که همیشه در حال پر پر زدنه ...این دفه...
-
سال نو مبارک
پنجشنبه 1 فروردین 1387 20:34
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود سال نو مبارک ! فقط همین !
-
نانازی خانه تکانی می کند
جمعه 24 اسفند 1386 23:33
طالع اگر مدد کند دامنش آورم به کف گربکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف نانازی بازم بیداره ! دیگه کاملا جغد شده! امروز طی یک تصمیم متهورانه شروع به خونه تکونی کرد! بالاخره عیده دیگه ! بابای بچه ها کلی تو نوشتن پروپوزال و مشقاش کمکش کرد! وای که چقدر این مرد...
-
نانازی شب بیدار
پنجشنبه 23 اسفند 1386 01:12
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مَََباد سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد ساعت 5:30 صبحه ! نانازی هنوز نخوابیده ! داره بارون میاد! ریزه ریزه و نم نم. یه نسیم کوچولوی خنک هم یواشکی نانازی رو قلقلک می ده . نانازی داره درس می خونه . اما چیز زیادی حالیش نشده . بالاخره این...
-
نانازی شکمو
دوشنبه 20 اسفند 1386 21:11
به خاک میکده آنگه نظر توانی کرد که خاک میکده کحل بصر توانی کرد مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد درمورد خورد و خوراک دیروز: 12لیوان آب , 10 لیوان چای کمرنگ ( نانازی بشکه نیست ها!!) حدود 150 گرم پاپایا 3 تا هویج یه کاسه سوپ یه پیش دستی ماکارونی حدود 100 گرم ماست میوه ای یه سیب یه...
-
نانازی و حافظ و برنامه
یکشنبه 19 اسفند 1386 04:34
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست چشم جادوی تو خود عین سواد سحرست لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست اینم از فال امروز !! نانازی تصمیم گرفته هر وقت آپ می کنه یکی دوتا بیت از حافظ رو سردر یادداشتش نصب کنه ! حالا فال یا هرچیز دیگه !!! خود حافظ رو عشقه . برنامه امروز نانازی : درس :...
-
نانازی پرزنت می کند!!
شنبه 18 اسفند 1386 13:20
خوب نانازی اون هفته با کمال شجاعت رفت و یه مبحث نت ورک رو پرزنت کرد!!! حالا فکر نکنید نانازی خیلی وارده ها! نه بابا فقط همه چی رو حفظ کرده بود. بعد از این ارائه شجاعانه یکی از همکلاسیهاش به نام معاویه !!( یه کمی شکل داداش بلال حبشی می مونه ) با یه لبخند مکش مرگ ما اومد گفت می شه این بحث رو دو باره برای من توضیح...
-
نانازی درس خون
چهارشنبه 15 اسفند 1386 08:47
دیروز پریروز که نانازی خودشو وزن کرد, اون یه کیلو که چاقیده بود, کم شده بود . دوباره مثل اول! زیاد مهم نیست . نانازی تصمیم گرفته فقط به درست غذا خوردن فکر کنه نه لاغر شدن!!! نمره دیتا بیس نانازی شد 18/75 , نانازی دوست داشت بیست بشه ( چه توقع ها!!) از حالا به بعد نانازی باید بیشتر تلاش کنه , هرچی درسا سخت تر می شه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 اسفند 1386 07:58
نانازی داره درس می خونه , یه لیوان زیره دم کرده هم گذاشته کنارش هی قلپ قلپ می خوره و به خودش تلقین می کنه که خوشمزه اس!
-
نانازی بیحال
چهارشنبه 8 اسفند 1386 16:41
وای نانازی امروز از صبح همینطوری بیحال بوده !! مثل مگسایی که فقط به پیس حشره کش بهشون زدن ! بیچاره ها نه میمیرن نه زنده ان . حال و روز نانازی هم همینطوره , هی میاد درس بخونه , هی ولو میشه !! از صبح هم که روی کالری ها رو کم کرده !! 4-5 تا تیکه نون سوخاری تخم مرغی شیرین اعلا!! بعلاوه یه لیوان سر پر شیر! البته دیگه هیچی...
-
برنامه زندگی نانازی
سهشنبه 7 اسفند 1386 20:24
حالا حدود دو ماهه که نانازی میره دانشگاه خیلی خسته و عصبی شده , درساش خیلی سخته ! مسیرش به دانشگاه خیلی دوره ( حدود 6 ساعت توی راه ) هفته های اول حس می کرد همه می فهمن و اون نمی فهمه . بعدا متوجه شد خیلی ها هستن که نمی فهمن ولی اصلا هم به روی خودشون نمی آرن!! اما نانازی نمی تونه نگران نباشه ! هفته پیش نانازی موبایلشو...
-
خاطره ها ی نانازی
یکشنبه 28 بهمن 1386 22:44
تا حالا شده یه روزایی همه خاطراتتون یه دفه جلوی چشمتون زنده بشه ؟ راستی خاطره ها چی هستن؟ همه اعضا بدن خاطره دارن!! آدم فقط به خاطره هاش فکر نمی کنه , گاهی لمسشون می کنه , گاهی می چشه , گاهی هم حسش می کنه ! دستای نانازی هنوز خاطره دستای کوچولوی شیما (دخترخاله ) رو به یاد دارن. وقتی می خواستن اونو خاک کنن , از روی کفن...
-
غریب آمدی و آشنا رفتی
شنبه 27 بهمن 1386 13:44
بعد از رفتن تو دیگه هیچکی برام کامنت نمی ذاره !!! فکر نکنی ندیدم که چی نوشتی ها ! دیگه دلم نمیومد اینجا سر بزنم . می خواستم این وبلاگ رو حذف کنم ولی ...... شاید یه روز برگردی و بخوای منو دوباره پیدا کنی ! اگر یه روزی گذرت به این طرفها افتاد حتی یه کامنت خالی هم که بذاری منو خیلی خوشحال می کنی ! گلبرگ جونم ! برای...
-
عید مبارکی
چهارشنبه 28 آذر 1386 14:05
سلام عید قربون مبارک !!! گوشت قربونی خوردید یاد چاقالو هم باشید. مخصوصا اگر بساط کباب راه انداختید . من امروز رسما دانشجو شدم !!! ثبت نام کردم و یه عالمه پول بی زبون رو ریختم به حساب این مالایایی ها!!!! وای که این شهریه دادن خودش کلی آدمو لاغر می کنه !! انگار از گوشت تن آدم کنده میشه !!! ولی خوب میارزه ، یه کم کمتر می...
-
نانازی موتوری
دوشنبه 26 آذر 1386 11:09
وای راستی یادم رفت بگم ، ما یه عدد موتور هوندا خریدیم!!!! و قراره که با اون اینور و اونور بریم توی این هفته منم قراره برم کلاس تا گواهینامه موتور بگیرم. فقط تصور کنید ! یه چاقالوی نانازی سوار موتور البته اینم بگم که مثل ... می ترسم ولی چاره چیه؟ البته قراره برای مسافت های نزدیک ازش استفاده نکنیم ، برای صرفه جویی در...
-
با سلام مجدد
دوشنبه 26 آذر 1386 10:57
با سلام مجدد! خوب دیگه ما تقریبا جابجا شدیم ولی هنوز اینترنت نداریم و من هم دارم از اینترنت دانشگاه استفاده می کنم . خونه جدید تقریبا خارج شهره و حدود دو ساعت (اگر اتوبوس و ترن به موقع بیان) طول میکشه برسم دانشگاه!!! حتما میگید چرا اینقدر دور ؟ گفتن نداره ، با این زندگی دانشجویی و خرج و مخارج اینجا ارزونتر بود دیگه ....
-
اسباب کشی
دوشنبه 12 آذر 1386 10:48
سلام هه هه!!!! ما هنوز نرفتیم وسایلمون بیرون ساختمون ولو شده ولی وسیله پیدا نکردیم. هه هه!!!! تازه صاحبخونه علاوه بر اینکه پول پیشمون رو نداد یه چیزی هم ازمون گرفت. هه هه!!! آخه من به بابای بچه ها چند هزار بار گفته بودم اولا اینجا بدرد ما نمی خوره بعد هم زود تر برو باهاشون صحبت کن ببین حرف حسابشون چیه، هر دفه هم ایشون...
-
تا اطلاع ثانوی
یکشنبه 11 آذر 1386 19:36
راستی ما از فردا تا اطلاع ثانوی اینترنت نداریم ( نه اینکه این وبلاگ خیلی طرفدار داره !!!!!! ) گفتم یه دفه حیرون نشید!!!! شاید وقتی برگشتم مانکن شده باشم.
-
خاطره غیر رژیمی
یکشنبه 11 آذر 1386 19:33
خودمونیم ها این مالزیایی ها عجب آدمای کثیفی هستن!! کثیف روحی نه ها! حیوونکی ها اندازه یه مورچه هم شعور ندارن که بخوان در راه بد ازش استفاده کنن! ولی تا دلتون بخوان کثیف هستن. خونه خود این صاحبخونه جدیده رفتیم برای قرارداد نوشتن. وای ! چشمتون روز بد نبینه، از سر و کول خونه مورچه بالا می رفت ، حالا این هیچی ، میگیم...
-
نانازی نگو بلا بگو
یکشنبه 11 آذر 1386 19:29
امروز از صبح مثل آهو!!!! دویدیم اینور اونور. بالاخره فردا قراره اسباب کشی کنیم. شما خودتون تصور کنیم توی این اوضاع شیر تو شیر آدم بخواد رژیم هم داشته باشه !! ولی در عوض اینقدر پیاده روی کردم که فکر کنم عوض یه ماه دراومده باشه. غذا هم که چه عرض کنم ، من اصلا توی گرما اشتها ندارم.
-
شنبه
شنبه 10 آذر 1386 18:50
امروز بهتر بودم ، نه که رژیم خاصی رو شروع کرده باشم ، نه ! ولی مواظب تر بودم نه بیسکوئیت خوردم و نه برنج ولی هله هوله رو یه کمی !! می خوام آخه یه دفه خودم رو محروم نکنم که دوباره حریص بشم . به خودم گفتم ببین همه چیز هست، هرچی هم دلت می خواد بخور! راستش اینطوری آدم کمتر حریص میشه. فکر می کنم اول چشم آدم باید سیر باشه !...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 آذر 1386 21:02
خوب خدا رو شکر امروز که به خیر گذشت!!!! غیر از پونصد تا ویفر و یه بشقاب پلو مرغ و البته دو تا هویج درشت و یه خورده هم هله هوله دیگه چیزی نخوردم. خودش خیلیه ها!!! آخه من وقتی عصبی می شم شروع می کنم به خوردن تا موقعی که گلاب به روتون ..... تصور کنید دیشب تا کی وسایلمون رو بسته بندی کردم و امروز قرار بود بریم خونه جدید(...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 آذر 1386 09:24
سلام خدمت همه دوستای چاقالوی نانازی خودم همه اونایی که وقتی می خوان برن مهمونی دویست بار لباساشونو زیر ورو میکنن شاید یکی از لباسا لاغرتر نشونشون بده اونایی که وقتی شکلات یا غذاهای خوشمزه می خورن از بیخ گلو تا معده شون از عذاب وجدان متورم میشه، اونایی که دوستاشون لپشونو می کشن و می گن : آخی توپولی، سلام راستی می...