خوب خدا رو شکر امروز که به خیر گذشت!!!!
غیر از پونصد تا ویفر و یه بشقاب پلو مرغ و البته دو تا هویج درشت و یه خورده هم هله هوله دیگه چیزی نخوردم. خودش خیلیه ها!!!
آخه من وقتی عصبی می شم شروع می کنم به خوردن تا موقعی که گلاب به روتون .....
تصور کنید دیشب تا کی وسایلمون رو بسته بندی کردم و امروز قرار بود بریم خونه جدید( اجاره ای) که صبح صاحبخونه خدا خیر داده زنگ زد و گفت ببخشید امروز برای خونه مشکل پیش اومده اگر بشه فردا پس فردا بیایید ! ما هم قرار بود ساعت دو اینجا رو تحویل بدیم . حالا شما قیافه ما رو تصور کنید در مقابل صاحبخونه قدیمی و فهموندن این موضوع به اون
دیگه بعد از اون بود که اشتها باز شد....
آخیییییی نانازیه نازی آخه چرا اینقدر حرص می خوری و عصبی می شی .. می دونم اسباب کشی همینجوریش مکافاته چه برسه به اینکه تو یه مملکت غریب باشی و طرف حسابتم یه مشت آدم بی احساسه زبون نفهم .. اما عزیزم اینقده حرص نخور .. تو چه خودتو حرص بدی چه غصه بخری چه نه همون اتفاقی که باید بیفته میفته پس حداقل تو به فکر خودتو آقای پدر بچه ها باش و به خودتون روحیه بده !