-
نامه ای به خدا
یکشنبه 27 دی 1388 23:32
حضور انور آقای خدای مهربان زاده ! خواهشمند است درصورت امکان دستور فرمایید ترتیبی اتخاذ فرمایند تا خروجی دریچه رحمت منتهی به زندگی نانازی را بازبینی نموده و تعمیرات لازم در این زمینه اعمال گردد. لازم به ذکر است اخیرا برطبق برخی از گزارشات محل مذکور با دریچه فاضلاب درگاه الوهیت دچار تداخل شده و کلیه فضولات الهی به این...
-
گیج و ویجانه
شنبه 19 دی 1388 02:38
۱- دیروز نانازی رفت دستشویی فرودگاه ! آب بود ، دستمال بود، سیفون کار میکرد کارت دانشجوییش نیفتاد توی کاسه توالت به شلوارش آب نپاشید دسته سیفون محکم نخورد توی ...ونش ! وقتی بلند میشد کله اش نخورد به کاسه سیفون ، پاش لیز نخورد و تااااااااازه توالتش مجانی هم بود!! همین دیگه گفتیم یه خاطره خوب هم بگیم فکر نکنید همش...
-
سالی که نکوست از بهارش پیداست !!!
پنجشنبه 17 دی 1388 01:03
الان یه مدتی هست که نانازی میخواد یه پست راجع به سال تحویل 2010 بنویسه ولی این بچه چینتا به سن بلوغ رسیده هی جیغ و ناله میکنه دل و دماغ نانازی رو برده !! یعنی واقعا داشتن شوهر در زندگی یک گربه اینقدر مهم هست که یه هفته ناله کنه و خودش رو به درو دیوار بکوبه !؟ یعنی یه جوری التماس آمیز نگاه میکنه و صدا میکنه که دیگه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 دی 1388 11:51
حالا دیگر به وقت ایران نزدیک ظهر هست !! دارند آماده میشوند حسین را سر ببرند! خیمه ها را به آتش بکشند و نتیجه این همه زحمت سفره ای پهن کنند و قیمه ای بخورند . باز هم عاشورا میگذرد و باز حسین مظلوم و ناشناخته میماند......
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 دی 1388 21:46
علی الحساب مری کریسمس تا ببینیم بعدش چی پیش میاد....
-
یک پست راجع به موال
چهارشنبه 18 آذر 1388 07:30
دولت مالزی هم اعلام کرد ، در نظر دارد در توالت دست به »انقلاب« بزند. پیشبینی میشود برخی از کالجهای مالزی ، کلاسهایی در زمینه رعایت نظافت در توالتهای عمومی برگزار کنند. به گزارش اسوشیتد پرس، این اقدام به منظور هرچه بیشتر نزدیک شدن پاکیزکی توالتهای مالزی ، به توالتهای کشورهایی چون بریتانیا و سنگاپور است. همچنین...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 آذر 1388 19:41
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان گر نگاهی سوی فرهاد...
-
نانازی کاپور
یکشنبه 8 آذر 1388 05:00
به نظر شما آدم دلش هم نباید همراه با سنش رشد کنه !؟ بزرگ بشه !؟ بعد پیر بشه !؟ بعدشم بمیره به سلامتی شرش از سر آدم کم بشه !؟!؟ مثلا این نانازی.... الان دو سه روزه داره با جدیت و پشتکار فراوون فیلم هندی میبینه !! بعد یعنی متوجه شده که طرفدار یه بازیگر هندی هست !! اوووووف از اون طرفدارای داغ ها!! حالا میخواد یه پوستر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آبان 1388 05:19
نه به خدا! اصرار نکنید !! نه نه !! امکان نداره ! نانازی رو بکشید هم بازیگر نمیشه !! یعنی توانایی و هنر بازی تو این سریالای ایرانی رو نداره ها! آدم با دیدن سریالا دلش خون میشه , جیگرش شرحه شرحه میشه ! مثلا این خانومه رعنا, گوییا چندین قاشق ماست در دهان گذاشتن و قرار بوده تا آخر سریال این ماستا رو تو دهنشون محکم نگهدارن...
-
گربه زدگی
دوشنبه 18 آبان 1388 03:48
نصف شب , داخلی , خونه نانازی - ....! .....! (این یعنی نانازی داره بابای بچه ها رو صدا میزنه ! نمیشه که اسم اندرونی رو در بیرونی جار زد که !!!!) - سبلتنسیبملخثهفع ( یه صداهایی که هنوز معلوم نیست یعنی چی!!) - .......!!!! ........!!!! - هووووووم!؟!؟ -.............................!؟!؟!؟!؟!؟!؟ - بله خانوم !؟ چی شده ؟ -...
-
توالت فرنگی
سهشنبه 12 آبان 1388 08:19
آقا این توالت فرنگی عجب چیز مزخرفی هست!! یعنی این فرنگی ها هم اسمش هست که تمدن و کلاس و اینا دارن اگرنه همین یه سوراخ تو زمین میکندن و یه شیلنگ هم بغلش میذاشتن! سوراخش هم در نداره که یه دفه آدم تنگش گرفت و با شدت اومد نشست اونجاش از کارآیی ساقط بشه !! یعنی خدا به روزتون نیاره !! الان نانازی مجبوره ایستاده پست آپ کنه و...
-
کت لند
سهشنبه 5 آبان 1388 05:40
خوب تصمیم بر این شد که دیگه شرح مصیبت و پرت و پلا ننویسیم !! مثلا راجع به گربه ها خوبه !؟ این دختر بزرگه ! اسمش چینتا هست (به زبان مالایایی میشه عشق، دوست داشتنی و.... ) خانوم ! با شخصیت ! با کلاس ! نجیب !! و صد البته ننر و ازخودراضی(اینا رو به باباش رفته !!) کلا عشق اول و آخر نانازی همینه !! هرچند که نه میذاره بغلش...
-
خوشبختی و بدبختی
پنجشنبه 30 مهر 1388 21:11
خوشبختی و بدبختی انگار توسط یه نخ باریک از هم جدا میشند!! یا توی یه لحظه جا عوض میکنن!! درست در اون موقع که فکر میکنی بدحالی و خیلی بهت فشار اومد !!نوید اومدن یه حادثه بدتر قلبت رو فشار میده !!اینقدر بیتابت میکنه که غم اکنونت در نظرت پوچ و بیخود میاد و اون وقت یه دفه ! در یه لحظه ..... میفهمی که اون حادثه اتفاق...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 مهر 1388 10:21
حقیقت این هست که من حالم خوبه !! جز بغض های گاه و بیگاه و فشرده شدن های قلب چیز دیگری نیست که بشه بهش اسم عزاداری رو داد. خوب مهم این نیست که طرف چقدر رابطه فامیلی نزدیک داشته باشی ، مهم اینه که چقدر واست مهم بوده ! دوستای مهربونم که برام پیام گذاشتید ، از همه شما ممنون هستم به زودی بهتون سر میزنم و دوباره سعی میکنم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 مهر 1388 10:09
فراموش میکنیم یا اصلا به روی خودمان نمیاوریم ! لبخند میزنیم ! بازی میکنیم ! دیگر نه این لباسهای کوچک و رنگارنگ و نه این گردنبندهای بدلی و نه این عطرهای دخترانه دلمان را نمی لرزاند! اصلا انگار بهترهم شد! چقدر بابت نداشتن پول و این همه مارک های جدید نگران بودم ! چقدر با حسرت از جلوی این مغازه های دخترانه رد میشدم !...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 مهر 1388 18:50
میدونی چیه !؟!؟!؟ ازت متنفرم خدا!!! ازت متنفرم !!!تو یه موجود بی خاصیت به دردنخوری که فقط زور میگی..... ازت متنفرمممممممم پ.ن. دوستان عزیز! لطفا نگران نشید ! معمولا در پی از دست دادن هر عزیزی یه سری عکس العملها از مردم سر میزنه ! الان نانازی و بابای بچه ها در مرحله خشم هستند !! زودی خوب میشند و میان سر خونه زندگیشون...
-
این خانوم همسایه
پنجشنبه 2 مهر 1388 00:20
مد شده همه راجع به مدرسه مینویسند!؟!؟ اصلا این وبلاگ دمده هست !! ما راجع زبانهای باستانی در دوران پارینه سنگی میخوایم بحث کنیم (آیا در اون زمان زبان باستانی وجود داشت!!؟!؟) و یا اصلا راجع به خود نانازی! که از پارینه سنگی هم بهتره !! خیلی هم مد روز هست !! همچین قلمبه و سرحال!!! این خانوم همسایه به نانازی گفته که شما...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 شهریور 1388 08:07
...... و لله الحمد....... خوب گوییا بالاخره این ماه خجالتی تو ایران هم خودش رو نشون داده و اونجا هم عید مبارک شده !! آخه این ماه مالزی آبرو حیا نداره که ! تو این هوای ابری هم فرتی خودش رو نشون داده و از دیشب مردم دامبول و دیمبول راه انداختن!! درهرصورت عید همه روزه دارا و روزه ندارا مبارک باشه و امیدوارم به خواسته های...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 شهریور 1388 18:47
لابد توضیح هم میخواهید!؟!؟
-
ششمین سالگرد
چهارشنبه 18 شهریور 1388 10:07
ششم شهریور ! ششمین سالگرد پیروزی خون بر شمشیرررر!!!!! ششمین سالگرد حماسه ! ششمین سالگرد........ مبارک باد !!! خوب چیه !! آدم بعد از اون همه کشمکش ازدواج میکنه فکر میکنید چی مینویسه !؟!؟ ششمین سالگرد ازدواج جیگیلی و جوگولی!؟!؟ اتفاقا این عکس فردای روز عروسی نانازی و بابای بچه ها هست که از زور خوشحالی و فرحناکی به این...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 شهریور 1388 22:21
خیلی خوب بابا ! میدونم تموم شد !! نبودم دیگه ! چرا میزنید !؟!؟ میام براتون تعریف میکنم ! الان به شدت دچار سوختگی و مردگی شدم ! بذارید یه کمی خوب بشم !! (مثلا این وبلاگ خیلی خواننده داره و همه دارن درش رو از پاشنه درمیارن!!!)
-
مرداد
پنجشنبه 29 مرداد 1388 00:25
کی این مرداد تموم میشه؟ هرلحظه میترسم یه خبر مرگی ، بلای آسمانی یا مصیبتی برسه!!! تموم شو دیگه!
-
دلتنگی
یکشنبه 18 مرداد 1388 00:54
امروز درست دو ساله که ندیدمت ....... دوسال گذشت ! باورت میشه !؟ دوساله که نگاهم به نگاهت نیفتاده ! باورم نمیشد بتونم این همه مدت ازت دور باشم ! طولانی ترین مدتی که ندیدمت 6 ماه بود! طولانی ترین زمانی که صدات رو نمیشنیدم 2 روز بود! هر شب با خودم آخرین لحظه هامون رو مرور میکنم ! چرا دستات رو نبوسیدم ! چرا تو خودم فشارت...
-
-
چهارشنبه 14 مرداد 1388 08:04
- اه اه اه میگم طعم این خمیر ریش چقدر بده ! حتی از صابون خمیری هم بدتره !!! - صد بار گفتم خمیر دندونت رو یه جای دیگه بذار!!
-
-
چهارشنبه 7 مرداد 1388 18:27
چینتا مریضه ! یه نصفه روز تو بیمارستان بود. نانازی یه چشمش اشکه یه چشمش خون ! اصلا فکر نمیکرد این یه وجبیِ خاکستری این همه جا تو دلش وا کرده باشه . وقتی دکتره گفت کاری نمیتونن بکنن! نانازی قلبش از جا کنده شد ولی دکتره زودی اضافه کرد آخه گربه شما نمیذاره کسی بهش نزدیک بشه داروهاش رو میدیم خودتون ازش مراقبت کنید . پ.ن....
-
رمان
دوشنبه 5 مرداد 1388 14:48
درحالیکه جلوی آینه ایستاده بودم و به لبهای خوش حالتم نگاه میکردم طره مویی که روی صورت سفید و گردم افتاده بود کنار زدم و چشمهای درشتم با آن مژگان برگشته که از مادر بسیار زیبایم به ارث برده ام را بستم و آهی کشیدم ......... این رمانهای جدید رو خوندید!؟ آدم از شدت اعتماد به نفس راوی دچار هیجان میشه !!! همه شخصیت های اول...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مرداد 1388 08:07
خوب!! نانازی خوبه ! بابای بچه ها هم! چینتا هم (گربه نانازی) ! کلا همه خوبند سلام میرسونن! هوا چند روزی هست خنک شده , البته منظور از خنک اینه که نسبت به هوای خود مالزی این روزا هوا بهتره ! میگم شما نمیدونید وقتی بچه دوم رو میارند چطور باید به بچه اول اینو قبولوند!؟ البته با درنظر گرفتن اینکه بچه اول و ایضا بچه دوم هردو...
-
تا حالا شده !؟
یکشنبه 10 خرداد 1388 12:11
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 تا حالا شده سرتون خیلی شلوغ باشه و یه عالمه کار داشته باشید بعد یه دفه یه ساعت به یه نقطه زل بزنید و هیچ کاری نکنید ؟ تا حالا شده بخواید دو تا کار و باهم انجام بدید؟ مثلا هم رختا رو بشورید هم غذا درست کنید بعد 4-5 کیلو بادمجون رو پوست بگیرید و آماده کنید ماشین لباسشویی هم روشن کنید...
-
دوست خوبم
سهشنبه 5 خرداد 1388 20:29
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 دقایق آخره (البته به وقت مالزی) دلم نیومد بدون خداحافظی بری. خودتم میدونی که چه بلاهایی سرم آوردی. خودت میدونی چقدر داغونم کردی. ولی خوب! چیزای که با تو بدست آوردم شاید هیچ موقعی نمیتونستم به دست بیارم . ممنونم ازت . ممنون که تو این مدت کوتاه با هم بودنمون این همه درس بهم دادی !...
-
ناما سایا نانازی
سهشنبه 22 اردیبهشت 1388 20:28
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 شما تصور کنید یه شب تا صبح بیدار مونده باشید زبان مالایایی بخونید که فرداش امتحان دارید بعد روز امتحان برید سر جلسه ببیید امتحان , open talk open book , open dictionary و کلا open هست دیگه !! فقط وسط راهروها نباید راه میرفت!! اون وقت شما چه احساسی بهتون دست میده !؟ نه واقعا از این...