بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنیا
ی صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی
به نظر شما آدم دلش هم نباید همراه با سنش رشد کنه !؟ بزرگ بشه !؟ بعد پیر بشه !؟ بعدشم بمیره به سلامتی شرش از سر آدم کم بشه !؟!؟ مثلا این نانازی....
الان دو سه روزه داره با جدیت و پشتکار فراوون فیلم هندی میبینه !! بعد یعنی متوجه شده که طرفدار یه بازیگر هندی هست !! اوووووف از اون طرفدارای داغ ها!! حالا میخواد یه پوستر گنده هم ازش بگیره بزنه به دیوار اطاق!! البته اسم بازیگره رو دقیقا نمیدونه ها!! نمیدونم یکی از اون چی چی کاپورها!! تازه یه فیلم دید , با عشق و علاقه و خیلی پرچم تکون دادن و اینا واسه این بازیگر محبوبش!! بعد از تو اینترنت خوند که اونی که بازی میکرده اصلا یه نفر دیگه بوده !! اصلا هم مهم نیست !! بالاخره مهم اینه که هنوووووووووووز بعد از گذشت بیست و یک سال از 11سالگی , نانازی هنوز همون شور و حال رو احساس میکنه ولی یه مشکلی که هست اینه که الان دیگه نمیتونه یه طوری برنامه ریزی کنه که وقتی بزرگ شد بره با یارو عروسی کنه !! خوب یعنی میدونید آدم به آینده که اعتباری نباید بده !! همین سلمان خان بیچاره !! چنننننننند سال صبر کرد, حتی رابطه اش رو با آیشواریا بهم زد ولی چی شد!؟!؟ آخرش نانازی با بابای بچه ها ازدواج کرد!! دیگه نمیشه آینده این هنرپیشه ها رو اینطوری تباه کرد!!! آخ اگه نانازی با این پشتکار درسش رو میخوند الان دکترا رو هم گرفته بود!!
پ.ن 1 : این بابای بچه ها هم اصلا ذوق هنری نداره ! هر چی نانازی اصرار میکنه بریم دور درختها بچرخیم با هم آواز بخونیم , هی لب میگزه هی ابرو بالا میده !!!!
پ .ن 2: هر کی از فیلم هندی و اینا خوشش نمیاد و خیلی باکلاسه میتونه دماغش رو بگیره و زودی بره !! از سریالای ایرانی که بهتره !! تازه همشون هم آخرش مهربونی هست و بالاخره به هر جون کندنی باشه راجو به راما میرسه !!! پریم به پونا میرسه !! مجنون به لیلا میرسه .....
نه به خدا! اصرار نکنید !! نه نه !! امکان نداره ! نانازی رو بکشید هم بازیگر نمیشه !! یعنی توانایی و هنر بازی تو این سریالای ایرانی رو نداره ها! آدم با دیدن سریالا دلش خون میشه , جیگرش شرحه شرحه میشه ! مثلا این خانومه رعنا, گوییا چندین قاشق ماست در دهان گذاشتن و قرار بوده تا آخر سریال این ماستا رو تو دهنشون محکم نگهدارن به طوریکه حالات عصبانی و خوشحال و ناراحتشون کاملا زیر پوستی هست خیلی هااااااا یعنی زیر آخرین لایه پوستشون !!
آخ آخ اون صحنه های فیلم هم که قراره بازیگرا هی الکی به هم لبخند بزنن و مثلا پایان خوش داستان ! نیم ساعت رو صورت این فوکوس میکنه بعد اون یکی , بعد دوتایی با هم ! خوب نانازی نهایتش سه الی پنج ثانیه میتونه الکی لبخند بزنه , بعد متاسفانه میترکه !!
حالا نه اینکه اصرار هم زیاد بهش میشه با این قد و هیکل نهایتش نقش اون زن شکور رو بهش میدن که همش باید جیغ جیغ کنه !!
پ .ن. خان داداش گیرت بیارم یه بلایی سرت بیارم که ......! غیر از تو کسی تو اون گروه طراحی صحبنه نبود!؟ هی وسایل خونه ما رو بردی ؟ بدتر از همه کتاب طالع بینی من رو واسه چی بردی!؟!؟ امیشششششششش میکشمت اگر برنگردونیش!! شمس العماره رو ویروون میکنم !!!