درررررررررینگ درررررررینگ ..... دررررررررررررینگ درررررررررررینگ
- هلو!؟ (خارجکی هست ها!)
- الو عمو!؟ نانازی!؟ توئیی!؟
- ا سلام عموجون خوبید!؟
- عمو آبش رو زیاد کن .....
(نانازی دستش رو دهنی گوشی میذاره)
- بابای بچه ها... بابای بچه ها.... فکر کنم عمو با شما کار داره !! این در تخصص من نیست!!!
- الو عمو!؟ کجا رفتی!؟ گرفتی چی شد!؟ امشب اونجا هستم !!!
.
.
.
بدین ترتیب آبش زیاد شد!! یعنی عموی نانازی یه دفه تصمیم گرفت بیاد ببیندش اونم بعد از ۲۵ سال!!! جمعه شب اومد و یکشنبه صبح رفت ! و هنوز نانازی توی شوک هست چون حتی پدر و مادرش هم دلشون نمیاد این همه پول خرج کنند که فقط یه روز ببیندش و برن!! عجب دنیایی هست !!
سلام
اتفاقا درست حدس زدی! امروز یک سر به وبت زدم گفتم ای بابا این نانازی چرا پس آپ نمی کنه؟؟؟؟؟
وای خدا عجب سوپرایزی؟؟؟؟؟؟ خیلی خیلی چسبید نه؟؟؟
میگم من بالاخره نفهمیدم تو خوشحال شدی عموجان رو دیدی یا خوشحال نشدی یا تعجب کردی یا دلت برای پولش سوخت یا بعد از 25 سال نوستالژی داشت یا اصلاً عموت نبود یا خانواده آب .... ببخشید دیگه ترمز بریدم !
حالا کدومش بالاخره ؟
بازم شفاف سازی نکردی بچه ها رو دچار مشکل ذهنی کردی
ایناهاش
ترمز برید سریع
خب مادر ظرفیت ها رو در نظر نمی گیری و می نویسی دیگه
واااااااای!!! چه عموی ناز و عزیزی. ایشالا که همیشه سالم و سرحال و اکتیو باشن.
چه سورپرایزی کلی خوشبحالتون شد ولی چقدر کوتاه .حالا عمو جان دوست داشته بیاد شمارو ببینه بده مگه
این جور اتفاقات فوق العادس![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
واقعا افرین به این اقای عمو
ایشون از ایران اومدن؟