یه حس خوبیه ....
موهات رو دو گیس بافته باشی, کولر رو درجه کم روشن باشه , یه نسکافه تلخ کنار دستت منتظر باشه و یه چیز عجیب غریب هم ته دلت ذق ذق کنه , فال حافظ بگیری و هی لبخندهای الکی بزنی! حس خوبیه ! منتظر هیچ کس نباشی و هیچ کاری هم قرار نباشه بکنی و واسه هیچ چیزی هم دیر نشده باشه . حس خوبیه که نه به قبلش فکر کنی نه به بعدش! همین حالا! انگار دوباره 7ساله هستی و تنها غصه ات گم شدن در مداد اتودی باشه که بابات بهت داده بود.
5 ساله از تهران
چه حس خلوتی!
من همش عجله دارم و گیج و گم و شلوغ
شاید به نظرت حس خوبی باشه
حیف که کی وقت داره این حس داشته باشه
توی این زمونه
واااای لیلی جونم!
شمایی؟ مطالبت عالین...
تبادل لینک یادت نره:)
من وبلاگتونو لینک کردم:)