چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

ماجرای موهای من 1

ماجرا از جایی شروع شد که من قرارشد از ایران بیام مالزی و با توافق مامان مربوطه تصمیم بر آن شد که من خوشگل بشم . نه اینکه خوشگل نبودم , خوشگلتر بشم که بعد از سه ماه بابای بچه ها همه دوریها و دلتنگیها و .... یادش بره و محو جمال بی مثال من بشه !! بر همین اساس بدو بدو رفتیم میشل دو تیوپ رنگ شرابی خریدیم و دادیم دست مامانه و گفتیم بزن مادر جان ! رنگمان بزن!!  شایان ذکر هست که من اصلا از رنگ کردن و این حرفا خوشم نمیاد و اگه اصرار و سفارشای مامانه و دلبرهای رنگارنگ اطراف زندگیمون نباشن میذارم همین موهای جوگندمی خودم به کله ام بمونن!

بعله اینطوری شد که ما تبدیل شدیم به یک عدد خوشگل موشرابی تا اینکه خاله جان آمد برای خداحافظی دیدن من و یه دفه با یه قیافه تعجبناکی گفت وااااااااا شرابی کردی؟؟ اینکه مال پیرزنها هست ! و یه دفه انگار یه بلدوزر از روی احساسات من رد شده باشه . خوب حالا کم بهانه داشتیم دست بابای بچه ها اینم روش! حق داره بره سراغ جوونتراش دیگه لابد. بعدشم بعلت ذیق وقت مجبور شدم با همون کله شرابی پیرزنی بیام مالزی و خدا روشکر که بابای بچه ها تا 7-8 ساعت اول اصلا متوجه نشد که این کله اون کله قبلی نیست بعدشم گفت اهههههه این رنگی کردی؟؟؟ اشکالی نداره !! یعنی این دفه یه گردان تانک رفتن روی احساساتم .

دو سه روزی با همون کله قرمز مشغول دلبری بودم تا اینکه ندایی در من گفت هان ای نانازی بلند شو دستی به سر و روت بزن و خودت رو از این خفت و خواری نجات بده .  بعد اون نانازی خفته درونم بیدار شد و همه هنرهای آرایشگری خودش رو یکجا جمع کرد و با استفاده از چند تیکه فویل آلمینیومی و مقداری از همون رنگ شرابی باقیمانده بعلاوه اکسیدان بیشتر موهاش رو مش تیکه ای کرد نه از این مش های الکی ها . مش صورتی لابلای موهای شرابی ! یعنی ببین چه شود!! منتهی نمیدونم اکسیدان خراب بود رنگه رنگ نبود یا زمین کج بود که......  

بعد از شستن سر متوجه یه تغییرات اندکی نسبت به اون چیزی که پیش بینی کرده بودم شدم !! موهام یه تنالیته خیلی زیبایی بین زرد انی و نارنجی و حنایی درست کرده بود! یعنی انگار شما با حنا موهاتون رو هایلات کرده باشید . نمیدونم اون شرابیهای ذلیل شده کدوم گوری رفته بودن!


نظرات 7 + ارسال نظر
صدف یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 12:15 ق.ظ

سلام . مبارک باشه
من اولین بار ارایشگاه رفتم و موهام رو مسی رنگ کرد !! همه می دیدند می گفتند حنا گذاشتی
در ارایشگاه فهمیدم موهام رو خراب کرده است .
از رنگ قرمز بیزار شدم
ارایشگاه دیگری رفتم هر کاری کرد نتونست پاک کنه مارک لورال بود /برایم مش پر کرد .
اما در اینه نور می تابید قرمزی وجود داشت
دوباره ارایشگاه دیگر رفتم مجدد مش
باز خوب نشد //دوباره مش
خلاصه بهتر شد و الان گذاشتم موهای خودم در بیاد
هرچی ارایشگر ها گفتن مش نسکافه /گفتم نه / موهام دیگه جون نداره و
منتظرم موی خودم بشه و تند تند کوتاه کنم .
به نظرم تا مو سفید نشده نباید رنگ کرد .
شنیدم خوردن پیازچه از سفید شدن مو جلوگیری میکنه

صدف خانومی ! موهام دیگه جوگندمی شدن اگه نه منم تن به این قرتی بازیا نمیدادم ولی دیدم خوبیت نداره کنار بابای بچه ها راه میرم همه فک میکنن مامانش هستم !!

lady stitch یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 08:46 ب.ظ http://ladystitch.blogsky.com

یعنی خلاقیتت منو هلاک کرد!یعنی من کشته اون توصیف زردتم که همیشه خودم به کار میبرم!!!
لعنت به هرچی اکسیدان اکسپایر شده است!!

جسی کا یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 09:34 ب.ظ http://fitn.blogfa.com/

موی شرابی ماله پیرزنا نیست خیلی قشنگه خیلیم
sکsیه

خانوم سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 10:45 ق.ظ http://khanoomstory.blogsky.com

موهای تو کجاش جو گندمی بود؟؟؟؟؟؟ تو جای دختر بابای بچه هایی...باز رفتی تو مود ِ خود زنی؟؟؟ نانازی شرابی که خوشکله به تو هم کلی میاد...می دونستم مش کردن بلدی اینجا دستگیرت می کردم موهامو مش کنی

عزیزم وقتی شما دیدید موهای من رنگ داشت! ولی رنگ زمینه خودش بود!! وقتی سفیداش معلوم میشه باید ببینی! بعدشم اگه آرایشگری بلد بودم که نمیریدم تو کله ام اینطوری....

زی زی دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 09:04 ق.ظ

خیلی بی شرفی که به خودت اینقدر تهمت می زنی
چش و ابروی قشنگ
دماغ کوچیک
دستای تپل
بدن سفید
ولی خاک تو سر مغزت که اینا رو نمیبینه
خسته شدم از بس خودزنی کردی
واللا به خدا

وحش شدی چرا بچه ؟؟؟
فک کنم مغزت واقعن یه عیبی پیدا کرده !! خرطوم من رو میگی دماغ کوچیک؟؟؟

ثنا دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 07:51 ب.ظ http://trying.blogfa.com

ای جان
دلش هم بخواد بابای بچه ها
زن به این شیرین زبانی و شیرین بیانی!
ولی خودمونیم دیگه شرابی رو دست ناوارد نده! رنگ حساسیه آرایشگاه هم یکی درمیون خراب می کنه

مامانم آرایشگاه داشته ! اون خراب نکرده بود خودم بعدا خدمتش رسیدم !

سارا بانو یکشنبه 4 دی 1390 ساعت 06:13 ب.ظ http://sarabanoo.blogfa.com

سلام
من هم تازه به جمع شما دوستان رژیمی پیوستم خوشحال می شم به منم سر بزنید و همراهیم کنید.
با آرزوی موفقیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد