ما ز یاران چشم یاری داشتیم | خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم | |
تا درخت دوستی برگی دهد | حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم | |
گفت و گو آیین درویشی نبود | ور نه با تو ماجراها داشتیم | |
شیوه چشمت فریب جنگ داشت | ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم | |
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز | ما دم همت بر او بگماشتیم | |
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد | جانب حرمت فرونگذاشتیم | |
گفت خود دادی به ما دل حافظا | ما محصل بر کسی نگماشتیم |
مادر چی شده ؟چرانیستی؟
اتفاقی افتاده؟؟؟؟؟ چیزی شده؟؟ از کی بی وفایی دیدی؟؟؟؟