خوب تصمیم بر این شد که دیگه شرح مصیبت و پرت و پلا ننویسیم !!
مثلا راجع به گربه ها خوبه !؟
این دختر بزرگه ! اسمش چینتا هست (به زبان مالایایی میشه عشق، دوست داشتنی و.... ) خانوم ! با شخصیت ! با کلاس ! نجیب !! و صد البته ننر و ازخودراضی(اینا رو به باباش رفته !!) کلا عشق اول و آخر نانازی همینه !! هرچند که نه میذاره بغلش کنن نه اینکه کلا زیاد رو میده به نانازی!! ولی نانازی واسش ضعف میره و اگه اون نبود نانازی خیلی جاها کم آورده بود!
وانگ (تو خونه وانگ وانگ صداش میزنن) پسره ! بچه ننه ! دوست داشتنی ! مهربوووووووون!! بغلی ! اینقدر شبا دست نانازی رو میک میزنه تا خوابش ببره ! اینقدر با علاقه تو چشمای نانازی نگاه میکنه که گاهی وقتا اشک نانازی درمیاد! رومانتیک و هنری هم هست ! اهل طبیعت و فیلم و موسیقی !
اینم دختر آخریه ! اسمش فی فی هست ! فی فی جوراب پاره ! تازه اومده خونه ! یه پاش لنگ میزنه ! دائم جیغ میزنه من رو بغل کنید ! نه اینکه فکر کنید اینقدر زشت هست ها!! یه چیزی بدتر از اینه ! حالا تو عکس خوب افتاده ! اول قرار بود اسمش رو بذارن جنی! آخه به نظر نانازی شکل جن میمونه !! بعد از بس واسه خودش راه رفت و به در و دیوار فیشششششش فیشششششش کرد اسمش شد فی فی! بعد چون یه دونه انگشت دستش سفیده ! شد فی فی جوراب پاره .....
خوب البته نانازی قرار نیست همه این گربه ها رو نگه داره ! گربه اصلیش همون چینتا خانوم هست ! و بقیه گربه ها به طور موقت سرپرستیشون به عهده نانازی هست تا یکی پیدا بشه و قبولشون کنه ! خلاصه اینکه خونه نانازی الان دارالایتام هست ! تو هر اطاقی که میره یه گربه بهش آویزون میشه و یه چیزی ازش میخواد!! و اینطوری هست که سر خودش رو گرم میکنه و.....