شاید از من متنفر باشی چون شوهرت رو از دستت بیرون آوردم ! چون فکر میکردی شوهرت من رو بیشتر از تو دوست داره ! بین دوست داشتن و تنفر از من گیر کردی! خوب خودت میدونی که تقصیر من نبود. خودت پای منو به زندگیت کشوندی. خودت خواستی. درسته که من دقیقا همونی که میخواستی نبودم ولی خودت منو آوردی. من چطور حریف وسوسه های شورانگیز او نمیشدم ! من ! من که از هیچ جای دنیا خبر نداشتم ! چطور زمزمه های عاشقانه او رو باور نمیکردم !؟ تو که عاشقش نبودی! او فقط شوهر تو بود ولی من عاشقش بودم و او هم همیشه میگفت ... اما عزیز من ! هیچ غصه نخور! من تاوان این گناه ناکرده رو پس دادم ! از خیلی وقت پیش! تو نمیدونستی که این هوس هم میگذره ؟ پای همه رو قطع کردی از زندگیت ! با هر زن و مونثی جنگیدی! خودت , اعصابت , جوونیت و حتی بچه هات رو حروم کردی! به پای مردی که ارزشی نداشت! برای زحمتای تو هیچ وقعی نمیگذاشت. دوستت نداشت . میفهمی؟ اون نمیتونه کسی رو دوست داشته باشه ! حتی من رو !! منی که نمیشد بندازی بیرون! منی که بیخ ریشت مونده بودم !
داشتم میگفتم ! خیالت راحت باشه ! من تقاص پس دادم ! زیاد! به قیمت همه زندگی! منم بازیچه بودم !
اینو تو به کسی نوشتی یا اون به تو نوشته ؟
وی هر چی که هست اون مرد مشترک ها همه چیز رو خراب میکنن نه زن ها
شما میل هات رو بخونی بد نیست
خوبی شما؟؟
میگم این انار شما تو یخچاله. تا موتوری نزده بیا تحویل بگیر
من می دونم کی رو میگی...نه زی زی منظور ِ نانازی اونی نیس که فکر کردی...یعنی فکر کنم...هان؟ نانازی؟
فقط سه صفحه از وبت رو خوندم ولی فک کنم با همین سه تا بشم یکی از خوانندهای همیشگیت صداقت و راحت نویسیت رو خیلی دوست دارم و فقط خواستم بگم که چقدر قشنگه روراستی و صداقت که به این سرعت آدمو جذب می کنه وب تو روی دسکتابم سیو کردم تا یادم باشه سر فرصت بخونمت ولی فعلا نمی تونم خسته نباشی نانازی .