چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

گیج و ویجانه

 

۱-  دیروز نانازی رفت دستشویی فرودگاه ! آب بود ، دستمال بود، سیفون کار میکرد کارت دانشجوییش نیفتاد توی کاسه توالت به شلوارش آب نپاشید دسته سیفون محکم نخورد توی ...ونش ! وقتی بلند میشد کله اش نخورد به کاسه سیفون ، پاش لیز نخورد و تااااااااازه توالتش مجانی هم بود!!

همین دیگه گفتیم یه خاطره خوب هم بگیم فکر نکنید همش اتفاقات بد موالی میفته واسه نانازی !! همچین شادیهایی هم داره در زندگیش!! 

 

۲- فریادهای شوهرخواهی چینتا کمتر شده ! هرچی نانازی نصیحتش میکنه که بچه جان اونایی که شوهر کردن الان پشیمونن ول کن این حرفا رو !! اصلا گوشش بدهکار نیست !! قنبلش رو هوا میده و جیییییییییغ میزنه ..... 

 

۳- بعد از کم شدن حدود هشت کیلو از وزن ! اعضای جدیدی در بدن نانازی شروع به رخ نمایی کرده اند!! یکی از اونها گردن هست !! یعنی تا بحال نانازی متوجه نبود که عضوی هم به نام گردن در بدنش وجود داره !! نه الحمدلله مثل اینکه کله اش مستقیما به تنش نچسبیده بوده ..... 

 

۴- همینطوری نانازی میخواد چرت و پرت بنویسه که حواس خودش رو پرت کنه !! تا همین الان هزار و یک موضوع توی ذهنش بودها!! یه دفه همه پریدند!! راستی شما برنامه نویسی بلد نیستید!؟ 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
مازیار شنبه 19 دی 1388 ساعت 02:58 ق.ظ http://therethere.blogsky.com

من بلدم عزیزم./

آزاده مامان ماهان شنبه 19 دی 1388 ساعت 02:05 ب.ظ

خداروشکر ایندفعه بخیر گذشت
اوه ۸کیلو وزن کم کردی چیزی هم مونده نانازی جان

سوگند شنبه 19 دی 1388 ساعت 07:25 ب.ظ http://myfitness.blogfa.com/

من بلد نیستم ...
این عکسه هم بی ربطه آیا ؟؟؟
آخ آخ کاش منم یه روزی این عضو جدید رو کشف کنم!

دیناخانومی یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 11:14 ق.ظ http://baghche87.persianblog.ir

سلام
خدا بگم چه کارت کنه نانازی!!!!
وای من 800 گرم کم کنم کلاه می اندازم بالا!!!!!!

دوست یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 12:01 ب.ظ

فرودگاه چرا رفته بودی؟
واااااااای یعنی نزدیک ...!!!
می دونم که بابای بچه ها ایرانیه اما خوب ساکن مالزیه الان دیگه.
خوش به حالت نانازی. برای منم دعا کن. باشه؟
اون پستی که توش تبریک ازدواج گفته بودی به خودت که بعد 6 سال موفق شدی شرح حال من بود البته من موفق نشدم وگرنه الان منم اینجا نبودم.
نمی شه بگی تو تو کدوم شهری؟

دوستم ! ر فته بودم فرودگاه استقبال یه سری از دوستان ایرانی که زحمت کشیده بودند واسمون یه مقداری اغذیه ایرانی آورده بودند.
ما دوتا الان دانشجو مالزی هستیم ! شهر کوالالامپور!!
برو کلاهت رو بنداز بالا که موفق نشدی!! داری حالش رو میبری ها!! بیکاری!؟ میشه یه وبلاگ بزنی یا یه آدرسی چیزی از خودت بدی!؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد