چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

خوشبختی و بدبختی

خوشبختی و بدبختی انگار توسط یه نخ باریک از هم جدا میشند!! یا توی یه لحظه جا عوض میکنن!! درست در اون موقع که فکر میکنی بدحالی و خیلی بهت فشار اومد !!‌نوید اومدن یه حادثه بدتر قلبت رو فشار میده !!‌اینقدر بیتابت میکنه که غم اکنونت در نظرت پوچ و بیخود میاد و اون وقت یه دفه ! در یه لحظه ..... میفهمی که اون حادثه اتفاق نیفتاده !! و تو خوشبخت میشی! و تمام غمهای قبلیت برات کم رنگ تر میشند!!

پ.ن ۱ نه دوستای گل ! خبر قبلی دروغ نبوده ، فقط امروز نانازی نزدیک بود یه مصیبت دیگه رو به چشم ببینه که گذشت!!!(البته نه اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه ها!! اینطوریا که شما فکر کنید مثلا یکی از پشت بوم پرت شده پایین له شده !!! بعد یه دفه ببینید با دوتا بستنی قیفی میاد جلوتون!! به جان ناناز دیگه بیشتر از این نمیشه توضیح داد)


پ.ن۲  نانازی فکر میکرد اشکاش خشک شده ولی امروز حدود ۲۳ لیتر و چهل و پنج سی سی اشک ریخت ! اونم همش در عرض سه ساعت!!!


پیام اختصاصی: آقای خدا !! بله بنده در جریان هستم که شما اینقدر شرور و بد هستید که میتونید بدتر از اینا هم به سرم بیارید!! بنده از کلیه قابلیت های شما خبر دارم !! البته اون قابلیت ها که میتونه خوب هم باشه دارید ها ولی خوب گرایشتون به مصیبت یه کمی بیشتره ! یعنی یه جورایی بیشتر با گوشمالی بنده ها حال میکنید!!! از دست شما به کجا پناه ببرم !؟!؟

نظرات 9 + ارسال نظر
آزاده مامان ماهان جمعه 1 آبان 1388 ساعت 06:28 ق.ظ http://mylittlehero.wordpress.com

نانازی جون ایشالا که بزودی تموم مشکلات بخوبی تموم بشه فکرکنم خیلی خنگم که نمیفهمم ولی امیدوارم همیشه سالم وسرحال باشید وفقط اشک شوق بریزید
راستی شما هم عاشق این جک وجانورها هستید وگربه دارین؟

سوگند جمعه 1 آبان 1388 ساعت 08:40 ق.ظ http://myfitness.blogfa.com/

شرمنده ها ! اما کاش میشد میومدی دو کلوم مثل آدم میگفتی چه خبره ، اینقدر ما رو دق مرگ نمیکردی

آیلر جمعه 1 آبان 1388 ساعت 01:41 ب.ظ

والله با این نوشته هات من که حسابی نگرانت هستم و هیچ خبر ندارم چه اتفاقی برات افتاده نانازی گلم :(

شهره جمعه 1 آبان 1388 ساعت 03:28 ب.ظ http://www.shohreafagh.blogfa.com

من زیادی خنگ شدم یا تو خیلی فلسفی حرف میزنی که نمیگیرم چی شده !
یکمی توضیح بده خب این چیزایی که میگی از کجا سر چشمه میگره آخه ؟!!
اصلا کی گفته خدا آقاست !شاید خانوم باشه خب ؟!

زی زی جمعه 1 آبان 1388 ساعت 05:58 ب.ظ

درسته که بنده از احوالاتت با خبرم اما فقط یه روز زودی از سرکار پریدم رفتم کلاس اونم کجا ؟ شهرری ؟ بعد در عرض این دو روز و نصفی دوباره چی شد نانازی جونم ؟ بیا شفاف سازی کن ملتی رو از دربه دری نجات بده پلیز بابا شما خواننده های پر و پا قرص داری دیگه

نیلوفر جمعه 1 آبان 1388 ساعت 10:15 ب.ظ http://niloofarj.blogspot.com

منم با نظر بقیه بچه ها کاملا موافقم، بیا شفاف سازی کن، بابا من که مردم از فضولی، بدو بیا بگو چه خبره، حالا یا ما با تو همدردی میکنیم یا اینکه نصیحتت میکنیم و یا دعوات، اگه حالت دیگه ای هم هست لطفا بیایید بگید که خدای نکرده از قلم نیفته بعدا نانازی شاکی بشه که چرا از قبل اعلام نکردیم

شهره شنبه 2 آبان 1388 ساعت 10:43 ق.ظ http://www.shohreafagh.blogfa.com

آره عزیزم خیلی جسته گریخته میگی خب یه بار باسه همیشه یه توضیح هر چند مختصر بگو تا بدونم این همه دلخوری از کجا سرچشمه میگیره !
دهههههههههه
راستی میخوای خودم روانشناسیت کنم

آتیش پاره دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 06:54 ق.ظ

من که نفهمیدم چی به چی شد ولی امیدوارم اتفاقات خوب منتظرت باشه!

توپول طلا دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 02:21 ب.ظ http://toopooltala.mihanblog.com/


سلام عزیزم
موفق باشی
من دارم سعی میکنم زود زود لاغر شم
امیدوارم بتونی کمکم کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد