چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

میدونی چیه !؟!؟!؟

ازت متنفرم خدا!!! ازت متنفرم !!!‌تو یه موجود بی خاصیت به دردنخوری که فقط زور میگی.....

ازت متنفرمممممممم


پ.ن. دوستان عزیز! لطفا نگران نشید ! معمولا در پی از دست دادن هر عزیزی یه سری عکس العملها از مردم سر میزنه ! الان نانازی و بابای بچه ها در مرحله خشم هستند !! زودی خوب میشند و میان سر خونه زندگیشون !! شما نگران نباشید.

نظرات 18 + ارسال نظر
فریده پنج‌شنبه 9 مهر 1388 ساعت 07:17 ب.ظ http://bandarlengeh.blogsky.com

چرا این حرف رو راجع به خدا میزنی ...
می دونم که حتما چیزی شده که خیلی بهت برخورده و مقصر اصلی رو خدا می دونی ولی دوست من خدا مصلحت ما رو بهتر از خودمون می دونه...
موفق باشی

نیلوفر پنج‌شنبه 9 مهر 1388 ساعت 07:25 ب.ظ http://niloofarj.blogspot.com

معلومه دل پری از خدا داری، ولی غصه نخور، خدا خودش خیلی زود میاد باهات آشتی و به صدم ثانیه نکشیده دوباره عاشقش میشی
حالا بعد از این حرفها
وای مگه تو هم کوالاامپور هستی؟ آخ جون
ما خیابان تون رزاک هستیم، نزدیک به پاولیون، درست بین سفارت اندونزی و سفارت کویت
دوسی شما کجا هستین؟

تینا جمعه 10 مهر 1388 ساعت 04:42 ق.ظ

چی شده نانازی؟ اون یکی وب رو هم سیاه پوش کردی... دلم می گه یه اتفاق بدی افتاه اما نمی خوام باور کنم...

نیلوفر جمعه 10 مهر 1388 ساعت 10:24 ق.ظ http://niloofarj.blogspot.com

عزیزم از فکر این پستت بیرون نمیرم
فقط دعا میکنم اتفاق خیلی بدی نیفتاده باشه که این قدر عصبانی هستی، و برات دعا میکنم که تحمل و درک هر چیزی رو که نمیتونی تغییری بدی بیشتر از پیش بشه،
اگه تونستی از خودت یه خبری بده، مردم از نگرانی

غزال جمعه 10 مهر 1388 ساعت 05:45 ب.ظ http://www.ghazalsdiet2.blogfa.com

نانازی چی شده؟

Arsham جمعه 10 مهر 1388 ساعت 07:30 ب.ظ http://choirannabashad.blogspot.com

یک شب مردی در خواب دید که با خدا روی شنهای ساحل قدم میزند. و از آنجا تمامی مراحل زندگیش را میدید. ناگهان متوجه شد که در مواقع شادی و خوشحالیش همواره دو رد پا روی ساحل است . جا پای خودش و جای پای خدا. اما در مواقع سختی و ناامیدی فقط یک رد پا بر روی شنها وجود دارد آن مرد با گلایه از خدا پرسید: چرا؟ در مواقع شادمانی من با من بودی اما در موقع ناامیدی و رنج مرا تنها گذاشتی؟ خداوند پاسخ داد : من هیچگاه تورا تنها نگذاشتم. در موقع رنج و ناامیدی تو، من تو را به دوش گرفته بودم و با خود میبردم . این جای پای من است تو آ ن موقع روی شانه های من بودی .
.....
در ضمن خدا قرار نیست که همه چی رو به ما بده !
اون به ما قدرت تفکر و تصمیم گیری داده که خودمون هرچی رو که میخوایم برای بدست آوردنش راهی رو پیدا کنیم و به من ثابت شده که تو این دنیا برای بدست آوردن همه چی باید جنگید و انتظار محبت و کمک از کسی رو نداشته باشی حتا خدا !
من تو وبلاگم گزارش های مستند مینویسم خوشحال میشم بیای سر بزنی.

تینا شنبه 11 مهر 1388 ساعت 01:42 ق.ظ

نانازی... کاش چیزی نباشه که فکر می کنم

پریسا شنبه 11 مهر 1388 ساعت 07:44 ق.ظ http://parisa54.blogfa.com

نانازی جون سلام تو رو خدا بگو چی شده؟ نگرانتم . وبلاگ رژیمی ات رو هم دیدم که اون جوری کردی. بیا و بگو چه اتفاقی افتاده

آتیش پاره شنبه 11 مهر 1388 ساعت 07:45 ق.ظ http://www.miss-atishpare.blogsky.com

معلومه موقع نوشتن این پست دود از گوشات میومده بیرون!!
الان بهتری؟! چی شده آخه؟

زی زی شنبه 11 مهر 1388 ساعت 07:58 ق.ظ

نانازی چی شده ؟ دارم سکته می کنم
تو رو خدا آن لاین شو ببینم ... زود باش

زی زی شنبه 11 مهر 1388 ساعت 08:03 ق.ظ

یعنی الان ری گفت که خوبی .. من تو رو می کشم اگه خوب باشی و این جوری با خدا دعوا کنی و اون وبت رو هم سیاه میاه کرده باشی

خانمی چی شده ؟ ایشالا که اتفاق بدی نیافتاده
خیلی نگران شدم .

میس ری یکشنبه 12 مهر 1388 ساعت 11:52 ق.ظ

نانازی . . .

سوگند یکشنبه 12 مهر 1388 ساعت 05:17 ب.ظ http://myfitness.blogfa.com/

نانازی من بعد از چند روز اومدم دیدم یه چیزی شده . اما نمیدونم چی ؟
توروخدا بیا یه چیزی بگو . تو اون یکی وبت که نمیشه کامنت گذاشت
باورکن دلم هری ریخت

دیناخانومی سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 09:53 ق.ظ http://baghche87.persianblog.ir

سلام
خانومی کسی از آشنایان فوت کردند؟! خدا بیامرزدتشون!
عزیزم برات ایمیل کردم پسوورد را!

دیناخانومی سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 10:05 ق.ظ

راستی به بازی دعوت شدی!

zizi سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 10:57 ق.ظ


منو به خودت عادت دادی بعد می ذری میری ؟آره؟
اینه رسم زمونه؟

دیناخانومی سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 08:58 ب.ظ http://baghche87.persianblog.ir

سلام
باشه خانومی! قبول! فقط اگه برای پست های دیگه ام خواستی بگذاری خصوصی بگذار چون تاییدی نیست!

این ها را به سفارش پسرک برات گذاشتم گفت خوشگله بگذار ببینم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد