چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

چاق سلامتی

نوشته های یه چاقالوی نانازی

توم یام

خوب بذارید یه کم رژیمی بنویسیم از خجالت این وبلاگ دربیاییم ! مثلا اینجا قرار بوده وبلاگ رژیمانه باشه ! 

همانطور که نانازی در نطقی غَرّا در انارستان مراتب سوپخواری خود را اعلام نموده اند و طرز تهیه این غذای دلنشین را هم در همان مکان مربوطه بیان فرموده اند ، فلذا از بیان مجدد این مطلب چشم پوشی کرده و توجه دوستان عزیز را به طرز تهیه یک عدد غذایی اینجایی (دقیقا هویتش معلوم نیست که چینی هست یا ژاپنی یا هندی یا مالایایی!) جلب می نمایم . اسم این غذا توم یام TomYam هست!

مواد لازم :

یک عدد چاقالوی با دل و جرات !

زنجبیل تازه یه تیکه (این از اوزان جدید محسوب میشه)

برگ کاری1 هفت هشت تا

لمون گراس2 (میتونید از پوست لیموی خشک شده هم استفاده کنید)

مرغ یا گوشت یا ماهی یا میگو یا هر چیزی دلتون خواست چند تیکه

پودر تخم گشنیز یه قاشق چایخوری

پیاز یه دونه متوسط

فلفل قرمز، سیاه، سفید ، پودر کاری ، پاپریکا، سیرو کلا مواد سوزاننده دیگه به مقدار لازم*

طرز تهیه :

همه رو با هم قاطی کنید بذارید بپزه!!!!

1 واسه توضیحات بیشتر راجع به برگ کاری به اینجا مراجعه کنید

2 لمون گراس هم اینه

* این مواد لازم دقیقا به میزان علاقه شما به اجدادتون بستگی داره ! دفه اول که نانازی این غذا رو توی رستوران سفارش داد ، آقای آشپز با توجه به غریبی و غربت و غم و اندوهی که در قیافه نانازی موج میزد به نظرشون اومد که مهمونی خاصی ترتیب بدن و به این صورت شد که نانازی با خوردن اولین قاشق یه دفه جمعیت زیادی رو جلوی چشمش دید ! کیا؟ پدرپدرپدرپدر پدر پدر………پدربزرگش و همینطوری یه پدر کم کنید تا برسید به خود پدر بزرگش! بعد با خوردن قاشق های بعدی جمیع اموات و رفتگان جلوی چشم نانازی به پرواز دراومدند و از اونجایی که نانازی اینا پول داده بودن و هیچ طوری نمیشد از اون غذا گذشت ، نانازی تا نزدیکیایی هوخشتره رو به چشم خودش دید (چیه؟ به پیشینه تاریخی نانازی حسودیتون شد؟) و البته جمعی از اموات و بستگان زنده آقای آشپز هم مورد الطفات قرار گرفتن!

حالا نانازی با توجه به درجه دلتنگی برای امواتش اقدام به تهیه این غذا میکنه و هر چند وقتی دیداری با گذشتگان داره !

البته میتونید در هنگام خوردن این غذا از یه عدد بابای بچه ها هم استفاده کنید که هر نیم دقیقه با تعجب بگه : اِاِاِ نانازی دماغت داره میاد پایین !

نانازی ، چشات سرخ شدن !

اِاِاِ نانازی چرا اینقدر عرق میکنی !؟

…..

خوردن این غذای رژیمی و پرحرارت رو به کلیه دوستان توصیه میکنیم ! توجه داشته باشید که این غذا اینقدر رژیمی هست که آدم دوست داره بعد از غذا خوردن یه ساعت بدوه! (بدود، دویده شود، عمل دویدن را انجام دهد!)

پس نوشت : الان همه میفرمایند توی اینترنت جستجو میکنند و دستور اصلی این غذا رو ارائه میکنن! والله این دستور غذایی هست که اینجا به این عنوان به خورد مردم میدن ! اصلش رو خدا داند و البته جستجو گران اینترنتی! 

آخ یادم رفت : این خانوم خانوما، عروس آینده ، از خودش بازی اختراع کرده ! هرکی  دوست داشت بره

نظرات 11 + ارسال نظر
میلاد سه‌شنبه 1 بهمن 1387 ساعت 07:34 ب.ظ http://chechizha.blogfa.com/

شنیدی بعضیها چه چیزها می گن؟

آزاده مامان ماهان چهارشنبه 2 بهمن 1387 ساعت 08:27 ق.ظ http://azadeh-mahan.blogfa.com

وای یعنی همچین غذایی قابل خوردن هست
من یکبار اشتباهی اسپایسی (کی اف سی)رو خوردم کلی اشک واب از همه جا راه افتاده بود

عسل اشیانه عشق چهارشنبه 2 بهمن 1387 ساعت 10:00 ق.ظ

چه دستور جامع و کاملی مرسی. میگم از این لیمون گراسها اینجا هم هست ولی من اسمشو نمیدونستم که حالا یاد گرفتم

مونس چهارشنبه 2 بهمن 1387 ساعت 07:34 ب.ظ

یعنی واقعا تو این غذا رو خوردی؟ تو میگی درستش کنم ؟
بابا ایوا آپ دسسسسسسسسسسست
نانازی جان محموله داشته بیدی آباجی

مونس چهارشنبه 2 بهمن 1387 ساعت 07:42 ب.ظ

عروس آینده منو میگیییییییییی؟ ای خدا تا الان اینجوری صدام نکرده بود کسی. صورتم چرا داغه الان؟ لپام چرا قرمزه؟

لیلا جمعه 4 بهمن 1387 ساعت 07:57 ب.ظ

لی لی واقعا که ! اینا چیه نوشتی خب ؟!!‌ یعنی چی تو رو یادم بره آخه ؟! هان هان ؟!!‌
ای از دست تو .
برنامه دویدن به راه هست یا نه ؟! من پایه نداشتم فعلا کنار گذاشتم :(

گلبرگ جمعه 4 بهمن 1387 ساعت 09:19 ب.ظ http://zamaneazizeyeganegi.blogsky.com/

سلام نانازی ... می بینم که اولین خواننده وبلاگتو از بین لینکای دوستات حذف کردی .. باشه اشکال نداره عزیزم .. بلاخره سلایق فرق می کن دیگه ... اگه هنوز با ایمیلامم فال بگیری خوبه .. شایدم به کل منو دیلیت کردی از حافظه ات !!

آلبالو شنبه 5 بهمن 1387 ساعت 09:22 ق.ظ http://Albalookhanum.blogfa.com


عجب سوپی این نانازی! من یکی که با این معده داغون دیگه اصلا نمی تونم تندی بخورم.
آره نانازی همینی که می گی درسته برای مردا خیلی سخته که در مورد زنشون از این چیزها بشنون. فکر کنم یه مرد امریکایی هم بیاد ایران کم کم به زنش سخت بگیره چون معمولا فرهنگ پایین غالب میشه. منم دارم سعی می کنم که شوهرم و درک کنم و خودمو بزارم جاش اگرچه خیلی سخته!

زی زی شنبه 5 بهمن 1387 ساعت 02:29 ب.ظ

خیلی باحالی نانازی ! یعنی من نمی دونم تو چرا تلاش نمی کنی بری یه جایزه ی نوبلی چیزی درراستای نویسندگی و آشپزی بگیری ؟ هان ؟

مونس شنبه 5 بهمن 1387 ساعت 06:20 ب.ظ

سلااااااااااااااااااممممممممممممم لیلی جانم بوووووووووووس بوووووووووس دیدی به حرفت گوش کردم دارم استراحت میکنم خواهری؟:*
حال و احوال خوبه؟ کامنتاتو جواب دادم عزیزدلم. امیدوارم کارات هم خوب پیش بره.
نانازی چاق شدممممممم:((((

مونس دوشنبه 7 بهمن 1387 ساعت 09:02 ق.ظ

لیلی؟ یوهوووو الووووووووو کجایی؟ سلااااااااام پروژه در چه حاله خودت در چه حالی؟
میتونی بیای ایران؟ لیلی حالا این بوس رو داشته باش تا بعد:* بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد